مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
این گونهای که تو، غرق خدا شدی مـانـدیـم، بـنـدهای! یا کـبـریا شدی؟ هرجا که میرویم، آنجا تویی عـلی کون و مکان شدی ارض و سما شدی مـا را نـگــاهِ تـو از خـاک آفــریــد با این حـساب تو، بـابـای مـا شـدی تـا مـا گـدا شـدیـم، بـیادّعــا شـدیـم جود و کرم شدی، لطف و عطا شدی سیلاب مشکـلات، ما را ربوده بود تا ایـنکه آمـدی، مـشکـل گـشا شدی «هُمْ راکعون»شدی، «والسّابقون» شدی هَم «إنّمایی» و، هَم «هـلْ أتیٰ» شدی رکـن و مـقـام، تو، بـیت الحـرام، تو در سرزمین وحی، سعی و صفا شدی ای خشت، چون ادب کردی به محضرش حالا برای خـود، ایـوانْ طـلا شدی با درد آمـدیـم، تـسکـیـن مان شَـوی با گـریـه آمـدیـم، نـورالـبُـکـا شـدی ای مـونـس هـمه در وقـت بیکـسی آخـر خـودت چرا تـنهـا رها شدی؟ هـنـگـامـۀ فـلـق، یـاد تـو مـیکـنـیـم چون در نماز صبح، حاجت روا شدی غرقاب خون خویش در بین آن گِلیم گـریـان روضـۀ یـک بـوریـا شـدی شبـهـای قـدر شـد، هـمـراه فـاطـمـه شـایــد روانــۀ کــربُ و بـلا شــدی |